شب نوشتها

ساخت وبلاگ
سلام،ببین چه گرد و خاکی گرفته اینجا رو ،دو ماهه اصلا بادم نبود بیام سر بزنم به اینجا،راستشو بخوای سرم هم شلوغ نییتا همون کارای روز مره،البته کلتس زبان هم ثبت نام کردم و هفته ای ۳ روز کلاس دارم و سرم با اون مشغوله،اوضاع روحیم هم مثل سابق،سوار الا کلنگم یه روز خوبم ،یه هفته دپرس،و راستش خووم هم کلافه شدم،هیچ جوری نپی تونم سر رشته کارمو دستم بگیرم.یه مدت هم هست که به خاطر تنبیهی که انی رو کردم خیلی عذاب وجدان دارم و شبا که می خوام سرمو بذارم و بخوابم همش اون میاد جلوو چشمم،اخه سر تمرین ریاضی که ننوشته بود دو تا سیلی بهش زدم،الان و از اون روز خیلی پشیمونم .نمی دونم چطور جبران کنم از خودم و اون احساس برتری که موقع سیلی زدن بهم دست داد حیلی بدم میاد.نمی دونم با عذاب وجدانش چی کار کنم،احساس می کنم اون سیلیا به خاطر ارضای خودم بوده نه صرفا تنبیه دخترم،روز اول دی هم داریم می ریم ترکیه شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 5:23

خوب سلام علیکم،راستش دیگه ماهی یه بار به زور یادم میوفته اینجا سر بزنم،البته از قبل هم همین بوده نه محاطب خاص دارم و نه قلم خیلی خوب ،فقط قصدم ثبت روزمره هامهاز اول دی بگم که برا ۵ روز رفتیم ترکیه،بد نبود هوا سرد بود و تخفیفاشون شروع نشده بود از قبلش هم هر روز یکیمون سرماخوردگی می گرفتیم و فکر کنم امیکرون گرفتیم اوایل اذر ماه،تو استانبول هم علی رغم اینکه گفته بودم دوست ندارم ناناز رو ببینم طبق معمول نظر من رو نادیده گرفتن و یه روز رو باهاش بودیم منم اونجا کشش ندادم ولی از وقتی اومدیم اوضاعمون لیمونی ی،راستش دیگه خسته شدم و نمی کشم همیشه اونی که باید کوتاه بیاد منم ،اونقدر خودم برا خودم ارزش قایل نشدم هیچ وقت نظرم مهم نبوده ولی دیگه این بار مثل دفعه های قبل نیست مو تصمیمو گرفتم و کوتاه نمیاممن کلاس زبانمو می رم،کلاس نقاشی انی و پاری قطع کردم و کلاس هوش و ریاضی انی تموم شده و فعلا فقط زبان انی مونده و این چهارشنبه هم پاری رو می برم کلاس موسیقی شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 5:23

سلام علیکم،امروز ۱۷ بهمن،۱۸مین سالگرد ازدواج ماست،اصلا باورم نمیسه ۱۸ سال گذشته،با همه خوبیا و بدیاش،متاسفانه نمی تونم بگم راضیم و یا ناراضی،دوست داشتم بگم اگه بر می گشتم به اون روز بتزم همین کارو می کردم،ولی شک دارم،البته فقط به خاطر ازدواجم نیست،کلا دوست دارم برگردم به سالهای ۸۰ تا ۸۵ و کلی اشتباه که الان درکشون می کنم رو اصلاح کنم،ولی چه کنم که امکانش نیست،یکی از واجبترین کارایی که باید بکنم اینه که اینبار انتخاب رشته تخصصیمو با دقت بیشتر انجام می دم و یکم نظر اطرافیانمو گوش می دمحال این روزام هم مثل همیشست،خوب نیستم،دیگه این حال بد مزمن شده برام،دیگه یادم نمیاد کی واقعا و از ته دل خندیدم یا احساس رضایت کردم.این روزا اومیکرون بی داد می کنه و دوباره وارد پیک کرونا شدیم،خدا به دادمون برسه.انی هم مدرسش انلاین شده،معلم نقاشیش کلاسای نقاشیش شروع شده و فعلا خیلی خوبه شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 5:23